پایگاه رسمی انجمن ادبی شهرستان رامهرمز

معرفی شاعران،معرفی کتاب،همایش ونشست های ادبی اداره ارشاداسلامی شهرستان رامهرمز

پایگاه رسمی انجمن ادبی شهرستان رامهرمز

معرفی شاعران،معرفی کتاب،همایش ونشست های ادبی اداره ارشاداسلامی شهرستان رامهرمز

مراسم اختتامیه سومین همایش استانی شعر خط خون در رامهرمز

سومین همایش شعر استانی "خط خون" در رامهرمز به کار خود پایان داد. 

گلوی نازکم یک خش بگیرد

به مادر گفته ام آهش بگیرد

اگرشش ماهه قربانی شدم من

الهی حرمله آتش بگیرد


 "احمدکردزنگنه"


امروز پنج شنبه 16آبان 1392در شامگاه چهارمین روز از دهه اول ماه محرم سومین همایش استانی شعر عاشورایی با عنوان «خط خون» با حضور مسئولان و شاعران استان در رامهرمز برگزار شد.

تعداد آثار رسیده به دبیرخانه همایش 275 اثر بوده که داوران در 2 بخش سپید و کلاسیک با اعلام 13 شاعر برگزیده به دبیرخانه جشنواره به کار خود پایان دادند.

دراین مراسم باشکوه که اجرای آن بر عهده ی سرکار خانم سیده سلیمه موسوی وجناب آقای سیدجمال دردارپور بودحجت الاسلام سید لطف اله سپهر مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان خوزستان، دکتر شمس اله بهمئی نماینده محترم شهرستان رامهرمز ورامشیر در مجلس شورای اسلامی،حجت الاسلام سیداسماعیل موسوی امام جمعه ی محترم شهرستان،غلامعلی پشت‌یافته فرماندار محترم رامهرمز ،داود لواف زاده سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی رامهرمز،حاج عبدالکریم سالمی رییس سابق اداره فرهنگ و ارشاد اسلامیوتنی چند از اعضای محترم شورای شهرستان حضور داشتند.




 اسامی داوران:

 

علیرضا شکرریز از اهواز(بخش سپید)

 

مصطفی نورافروز از رامهرمز(بخش سپید)

 

حمداله احمدی از رامهرمز(بخش کلاسیک)

 

علی بهرامی از شوشتر(بخش کلاسیک)

 

شاعران برتر درقسمت کلاسیک:

 

اول:کسی حائز مقام نشد

 

دوم:سعید بخشنده از رامشیر

 

سوم:لیلا بنی تمیم از اندیمشک

شایسته تقدیر درقسمت کلاسیک:

 

محمدکردزنگنه از رامهرمز

 

ساجده کردونی از رامشیر

 

فرهنگ دشتی از آبادان

 

منتصر درویشی ازآبادان

 

حاج مراد اسماعیل وندی از ایذه(شعر کودک)

  

شاعران برتر درقسمت سپید:

 

سیده نرگس موسوی از رامهرمز

 

نیلوفر شاطری از شوشتر

 

مرضیه ممبنی از رامهرمز

 

شایسته تقدیر درقسمت سپید:

 

علی حسن غلامی ازهندیجان

 

راضیه ممبنی از رامهرمز

 

فرزانه شریفات از رامشیر

 



در اواسط برنامه مراسم تعزیه خوانی شهرستان به کارگردانی سرکار خانم عباس زاده در رثای مقام عالی آن حضرت ویارانش برگزار شد

 

در خاتمه نیزاز جناب آقای عریضی استاد باسابقه ی ادبیات شهرستان وخیرین وبانیان این همایش حاج محمد جواد حسین وند مسئول تبلیغات اسلامی ومهندس کورش امیری ونیز از آقایان جبار رضایی(رییس ارشاداسلامی باغملک)،عبدالرضا باغ شیرین(رییس ارشاد اسلامی رامشیر)وعلی بهرامی(رییس ارشاد اسلامی شوشتر)قدر دانی و تجلیل به عمل آمد.

 

درپایان جا دارد تشکر ویژه ای داشته باشیم از استاد حمداله احمدی رییس دلسوز انجمن شعروداستان،آقای محمدکردزنگنه عضو پرتلاش هیئت امناو جناب حاج عبدالکریم سالمی رئیس سابق اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی  شهرستان رامهرمز که درواقع بانی اصلی خط خون بودند که هدف از برپایی این همایش را ترویج فرهنگ عاشورایی در شعر شاعران و ایجاد انگیزه روحیه شهادت طلبی برگرفته از حماسه جاوید کربلا عنوان کردند.




غزلی نذر حضرت علی اکبر (ع)


باچشـم های مست خود طوفان به راه انداخت

گیســــو پریشـــان کرد و آتش در سپاه انداخت

 

آیینــــــه ها آماده ی زیبـــــــــــــــا شدن بودند

بی اعتنــــا برگشـــــت و در آییــــنه آه انداخت!

 

انگـــــار پیغمـــــــبر درون صحـــــنه می جنگید

حتــی سپــــــــاه خویــش را در اشتباه انداخت

 

وقتــی زمیــن افتاد نور از آسمـــــــــان گم شد

خورشــید خم شد،بوسه ای برروی ماه انداخت

 

تنهـــــــــایی خورشیــد را گــودال می فهمید...

ماننـــــد حیــــــدر غصه اش را توی چاه انداخت


یک داغ چنـــدین ســـــاله در این آلبوم پیداست

تاریخ عکـــــس آخـــرش را هم سیاه انداخت ...


سعید بخشنده(رامشیر)




خورشــــــــــید ترسی ندارد، با آسمان در بیفتد

از گرمــــــــی شانه هایش ،حتّی اگر سر بیفتد

حیف است یک قهرمان با،اسب سپیدی که دارد

از اوّل قّصــــــه باشد، امّا در آخـــــــــــــر بیفتد

وقتی گلــوئی کویر است، باران خون می زند تا

نوزاد شـش ماهــــــه ناگاه، از دست مادر بیفتد

سجّــــاده را پهن کرد و با شـاخه ها منتظر شد

روی زبان درخــــــــتان، الــله اکبــــــــــــر بیفتد

دریا شد و موج برداشت،ماهـی شدونه نترسید

در ساحـــــــــــــل آرام گیرد ، ناگاه لنگـــر بیفتد

عاشــــق نمی ترسدازمرگ،ترسی نداردازاینکه

پایان این قصّـــــــــــه مثــــل یک لاله پرپر بیفتد

 

لیلا بنی تمیم(اندیمشک)



پا به پای کودکــــان خـــــــــود به راه افتاده بود

درمسیـــــــر کاروانــش قتلـــــــــگاه افتاده بود

شام آخــر میهـــــــــــــمان بی وفایان بود وبعد

درهجـــــــــوم میــزبانان بی پنــــــاه افتاده بود

ماه روی خویـــــــــش را ازآب برگــــــردانده بود

چون فرات لعنتـی ازچشــــــــــم ماه افتاده بود

ازنگــاه تشنگـــــــــان آن روز گم می شد فرات

مثــــــــل یک ســـوزن که درانبار کاه افتاده بود

باز قابیـــــــــل زمــــــــان دارد برادر می کــشد

بازهم چشمـــــــی که بر خال سیاه افتاده بود

یک طــــرف پر می شد از آوای شیون خیمه ها

یک طرف دشــمن به رقص و قاه قاه افتاده بود

بی خبــر از زخم های خویــش بود آن لحظه که

چشــم او بر زخم های ذولجنـــــــــاح افتاده بود

شاعــری با خط  خون وقتی غزل را می نوشت

باز یاد نوحــــه و رخــــــت سیــــاه افتـــاده بود

محمدکردزنگنه(رامهرمز)




خدای حبل الورید!


نیزه در همسایگی تو


          با خون وصلت کرد


وشمشیر


                 از لمس تو گذشت


که سر به هواشد


        به من بگو...


در سر _ گردانی حسین(ع)


      سرت را کدام سمت گردانده بودی؟؟!


راضیه ممبنی(رامهرمز)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد